منشأ و عوامل ظلم از دیدگاه اسلام
گاهی منشا ظلم و تعدی، سودجویی و خودپسندی و خودکامگی است
« ظلم» در لغت، به معنی کار بی جا انجام دادن و خارج شدن از حد میانه رویاست. ظلم به این معنی، جامع تمامی رذایل و ارتکاب هر یک از زشتی های شرعی و عقلی را شامل می شود. و این، ظلم به معنای اعم است.
برای ظلم، مفهوم دیگری هم موجود است که عبارت است از:ضرر و آزار رسانیدن به غیر، مانند: کشتن و یا زدن، ناسزا و فحش دادن ، سخن چینی کردن ، تصرف کردن مال غیر به ناحق و یا غیر اینها از رفتار یا گفتاری که سبب آزار دیگری شود. و این، ظلم به معنای اخص است. بیشتر آنچه در آیات و روایات، و عرف مردم بیان می شود این معنا مدنظر است. پس اصطلاح معروف« ظلم» به معناى رعایت نکردن حق است.
منشا و عوامل ظلم
هر پدیده ای احتیاج به یک دلیلی دارد و برای این رذیله اخلاقی دلایل و عوامل متعددی بیان شده است که امکان دارد گاهی علت بیرونی و گاهی منشا درونی داشته باشد، که به صورت اجمالی به بعضی عوامل اشاره می شود:
جاه طلبی: برخی از اشخاص به دنبال جایگاه و موقعیتی که پیدا می کنند و می خواهند به مقامی برسند راه ظلم را بیش می گیرند و از این راه تلاش می کنند به موقعیتشان برسند.
خشونت و کینه توزی: گاهی انسان ستمگر آنقدر در بدذاتی و وقاهت غوطه ور است که انگار از تعدی و تعرض به حقوق سایرین به ویژه به حقوق ضعفا و بینوایان لذت می برد و هر چه که در تعدی و تجاوز به دیگران بیشتر خشونت انجام می دهد بر لذت و شقاوت او می افزاید.
خودکامگی: گاهی منشا ظلم و تعدی، سودجویی و خودپسندی و خودکامگی است، در صورتیکه چه وقاحت این نوع ظلم به شدت قسم اول نیست ولی در عین حال با نظر به عظمت حقی که پایمال می گردد، یا بی یار و یاور بودن فردی که مورد تعدی و ظلم قرار می گیرد، دارای درجات شدید و ضعیف می باشد.
خودپسندی: حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه هایشان، عوامل ستم و ظلم را به خود اشخاص نسبت می دهد و این چنین می فرماید:« هیهات که با شما بتوانم تاریکی را از چهره عدالت بزدایم و کجی ها را که در حق راه یافته است، راست نمایم». امیرالمومنین (ع) در این سخنشان، دلیل ستم را به خود اشخاص برمی گردانند به دلیل آن که آن ها بر روی عدل، ظلمت و تاریکی انداخته و مسیر حق را منحرف نموده اند.
سکوت دربرابر ظالمان، مشارکت با آنان است
آیه ۱۶۵ سوره اعراف یکی از ۲۹۰ آیه ای است که در آن خداوند به مسأله ظلم پرداخته. از نظر علامه طباطبائی نکته ای که در فراز اول این آیه « فَلَمَّا نَسُوا۟ مَا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦٓ أَنجَیْنَا ٱلَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ» آمده این است که سكوت دربرابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ظالمان، شركت در فسق و ظلم و باعث اشتراك با ظالمین در عذاب است.
علامه در این زمینه می نویسد:هدف از« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» فراموشى تذكرها و بی اثر شدن آن در دل هاى ایشان است، هر چند به یاد آن تذكرها بوده باشند، چون اخذ الهى باعث بی اعتنایى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبیاى وی است، وگرنه درصورتی که هدف فراموشى باشد عذاب معنی نداشت، زیرا فراموشى به حسب طبع خودش مانع از فعالیت تكلیف و حلول عقوبت است.
وی بعنوان توضیح بیشتر در این مورد می افزاید: در هر تكرارى امكان معصیت در نظرش قوی تر و اثر تذكرات ضعیف تر شده تا آن جا كه بطور كلى تذكرات در دلش بی تاثیر و وجود و عدمش یكسان می شود.
علامه طباطبایی ادامه می دهد: در آیه مورد بحث كه فرمود « فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ …» هدف از نسیان همین بی تاثیر شدن تذكرات است. نیز آیه دلالت می كند كه خداوند اعتراض كنندگان را بخاطر سكوت شان و ترك نكردن مراوده با ایشان شریك ظلم و فسق متجاوزین شناخته است و نیز آیه شریفه دلالت می كند بر یك سنت عمومى الهى ـ نه اینكه این روش تنها اختصاص به بنى اسرائیل داشته باشد و آن سنت این است كه جلوگیرى نكردن از ستم ظالمان و نصیحت نكردن ایشان در صورت امكان و قطع نكردن ارتباط با ایشان در صورت عدم امكان نصیحت، شركت در ظلم است، و عذابى كه از طرف خداوند در كمین ظالمان است، در كمین شركاى ایشان نیز است.
ستم به هر معنايي گرفته شود، اعتراض و یا سکوت در قبال آن میتواند تقدیر و سرنوشت انسان را مشخص کند. اعتراض به ظلم و ستم که به خاطر گستره آن میتوان به آن منکر گفت، نهی از منکر خواهد بود که وظیفه ای دینی است. در این آیه تأکید بر اعتراض به ظلم است و این که درصورتی که کسی در در برابر ستمگران سکوت کند، با ایشان در ظلم و نتیجه آن همکاری خواهد کرد.